سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
گاگول
 
 
در شرافت دانش همین بـس که کسی هم که آن را نیک نمی داند ادعایش می کند و هرگاه به آن منسوب گردد شادمان می شود . [امام علی علیه السلام] 
»» هکر

 

مطلبی که در اینجا میخوانید یکمی پیچیده است بنابراین اصلا نگران نباشید گام به گام با این متن پیش بروید سعی میکنم خیلی ساده عنوان کنم اصلا نگران نباشید
خلاصه کاری که ما میکنیم این است که ما با کارهای زیر میخواهیم به ویندوز 2000 یا ایکس پی حمله کنیم از بیرون دستگاه بدون اینکه به قربانی فایلی بدیم اجرا کنه یا هر ارتباط دیگری با قربانی داشته باشیم یعنی میخوایم خیلی حرفه ای نه مثل این هکر های تازه کار که تروجان میدن به مردم خیلی حرفه ای خودمان میخوایم یک پورت روی دستگاه قربانی باز کنیم بدون اینکه حتی یک کلمه هم با قربانی حرف بزنیم خوب حالا که فهمیدید چیکار میخوام بکنیم من یکبار دیگه هم خلاصه بگم یک ای پی انتخاب میکنید و بعد هکش میکنید اولین کاری که میکنیم این است که ای پی مورد نظر یا همان قربانی را برای باز بودن پورت 445 امتحان میکنیم
Start->run->CMD


را برای باز کردن یک صفحه کامند پرومت بزنید و بعد با دستور 
TELNET IP 445          

امتحان میکنیم که ایا پورت 445 باز است یا نه البته شما اگر حرفه ای هستید حتما مثل هکر های حرفه ای برای این کارها یک برنامه خاص را استفاده میکنی بنا به سلیقه خودتان که از چه برنامه ای خوشتان میاد ولی در اینجا از دستوراتی استفاده میکنیم که هر کسی خواست این کار را انجام بدهد نیاز به برنامه خاصی نداشته باشه و با کمترین امکانات میخوایم به نتیجه برسیم
خوب توجه کنید به جا ای پی در دستور بالا باید ای پی قربانی را وارد کنید و اگر این دستور را وارد کردید و اتصال برقرار شد یعنی پورت 445 باز است پس گام اول را برداشتید و اگر اتصال برقرار نشد و پیغام خطا دریافت کردید قربانی شما به این نوع حمله نفوذ پذیر نیست
خوب حالا به گام دوم میرویم در زیر کد های حمله به این پورت را مشاهده میکنید این کدها را باید کامپایل بفرمائید و فایل اجرایی که بدست می اورید را بصورت زیر استفاده میکنید

expl [options]

در خط بالا طرز استفاده به این ترتیب است اولین کلمه expl نام فایل اجرایی است که بعد از کامپایل ایجاد کردید target یک عدد یک رقمی است که مقدار 0 برای ویندوز ایکس پی است و مقدار 1و2 برای ویندوز 2000 است در اخر این نوشته طرز تشخیص اینکه کدام عدد را استفاده کنید یعنی از کجا بفهمید قربانی ویندوز ایکس پی است که 0 بزنید یا قربانی ویندوز 2000 است که 1 یا 2 بزنید را میخوانید
victim ip همان ای پی قربانی شما است که پورت 445 ان باز بود
binport شماره پورتی است که میخواهید روی دستگاه قربانی برای شما باز بشود و به ان پورت وصل بشوید و قربانی را هک کنید
option  یک دستور است که در ادامه تک دستور این برنامه را توضیح میدهم

خوب دوست من کار بسیار ساده است فرض کنید ای پی قربانی من 217.0.0.1 است و من طبق ان چیزهایی که بالا گفتم این کارهای را به تریتب انجام میدهدم
1-
Start --> Run --> CMD
2-
Telnet 217.0.0.1 445
3- اگر وصل شد از برنامه حمله که قبلا کامپال کردم و الان اماده استفاده است استفاده میکنم
4- پنجره قبلی را که در 2 دستور قبل باز کردم میبندم
5-
Start->Run->CMD
6-
expl.exe 0 217.0.0.1 24745
----بعد از اینکه دستور خط 6 را زدنید این نوشته ها را مشاهده میکنید----
 * [*]
Target: IP: 217.0.0.1: OS: winXP    [universal] lsass.exe
 * [*]
Connecting to 217.0.0.1:445 ... OK
 * [*]
Attacking ... OK
7-حمله انجام شد و پورت مورد نظر شما که در خط شماره 6 من شماره پورت 24745 را انتخاب کردم  الان باز شده تا ما وارد دستگاه قربانی بشویم
8-
Start-->Run-->CMD
9-
telnet 217.0.0.1 24745
10-به احتمال 95 درصد شما موفق شدید دستگاه قربانی را هک کنید و این خطوط را مشاهده خواهید کرد
*
Microsoft Windows XP [Version 5.00.2600]
 * (
C) Copyright 1985-2001 Microsoft Corp.
 *
 *
C:\WINNT\system32>
11- دوست من در این جا شما هر دستوری بزنید روی دستگاه قربانی اجرا میشود مثل اگر بزنید
format C: می توانید هارد قربانی را فرمت کنید
ولی توجه کنید یک هکر در اوج قدرت دست به خرابکاری نمیزنه !!! پس هر کاری خواستید بکنید ولی خرابکاری نه !!!

و اما چطوری تشخیص بدهید که دستگاه قربانی شما ویندوز 2000 است که از عدد 1 یا 2 استفاده کنید یا ویندوز ایکس پی هست که از عدد0 استفاده کنید ؟ شما کافی است که همان دستور بالا را که برای حمله استفاده مکنید بزنید و فقط به اخرش -t  اضافه کنید یعنی اینطوری
expl 0 217.0.0.1 24745 -t
بعد از زدن این دستور برنامه به شما نسخه ویندوز را اعلام میکند اگر نسخه ویندوز را
winnt 5.0اعلام کرد یعنی ویندوز 2000 است و شما عدد 1 یا 2 استفاده کنید و اگر winnt 5.1 را اعلام کرد ویندوز ایکس پی است


امیدوارم که مطلب بالا مورد استفاده شما قرار گرفته باشد توجه کنید برای اینکه همه بتوانند این مطلب را استفاده کنند مجبور شدم که خیلی جاها را ساده کنم ولی در سورس اصلی برنامه میتوانید



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین رشوانلوی ( چهارشنبه 86/12/29 :: ساعت 8:7 صبح )

»» فیلتر شکن

http://www.proxifyme.com
http://www.proxysafe.com/index.php
http://cpr0x.com/index.php
http://uhingoknights.com/nph-proxy.cgi
http://www-students.biola.edu/andre/nph-proxy.cgi
http://www.dargardt.de/cgi-bin/nph-suchen.pl
http://www.de-modulator.com/nph-proxy.cgi
http://wave.prohosting.com/assplk/cgiproxy/nph-proxy.pl
http://19oct.my13k.com/
http://www.freeproxyserver.net/
http://www.p30fun.com/no_filter/
http://www.browsercondom.com/
http://www.browsingatwork.com/
http://www.galaxy-boys.com/filter/
http://minatejarat.com/hekmat.net/ok.php
http://zlo.glwb.info/
http://www.bajawoojie.com/
http://11nov.my13k.com
http://www.itprx.com/?gj8ph
http://proxy.katakalle.com
http://19sep.sitesled.com
http://sep18.my13k.com
http://sep17.my13k.com
www.kamirsp.com
http:/iran-proxy.blogspot.com
http://www.sauce.buildtolearn.net/phproxy/phproxy.php
http://whoooop.co.uk/index.php
http://www.hezare3.com/p
http:/iran-proxy.blogspot.com
http://csclan.mine.nu/yappa-ng/index.php
http://www.arnit-proxy.net/
http://www.iran-online.us/filter.htm
http://www.slickproxy.com
http://www.lookspire.com
http://iranprofessional.com/antifilter/antifilter.html
http://freeproxy.us/index.php
http:/iran-proxy.blogspot.com
http://www.sherbz.com/proxy/index.php
http://kermsjerms.tripod.com
http://ftopro.com/phproxy/phproxy/
http://www.badroodnews.com/proxy/index.php
http:/iran-proxy.blogspot.com/
http://www.dargardt.de/cgi-bin/nph-suchen.pl/000000A
https://www.radio-farda.com/
http://bilal.revolutionhosting.net/proxy.php
http://www.webfreakz.nl/poxy
http://thekidder.no-ip.org/proxy
http:/iran-proxy.blogspot.com/
http://zzhhzt.dothome.co.kr/proxy/index.php
http://ww.mpleger.de/
suchmaschine/review.php?sid=64
http://www.paulsheraton.co.uk/proxy/index.php
http://cxs.ath.cx/phproxy
http:/iran-proxy.blogspot.com
http://www.mamana.tk
http://www.toopak.tk
http://mamana.my13k.com
http://orkut.my13k.com
http://www.joojle.tk



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین رشوانلوی ( سه شنبه 86/12/28 :: ساعت 7:57 عصر )

»» جک و لطیفه


 
...

 

تکرار تاریخ
پسری به پدرش گفت:« پدرجان! یادتان هست که می گفتید اولین دفعه که ماشین پدرتان را سوار شدید، ماشین را درب و داغان برگرداندید خانه؟»
پدر: «بله پسرم!»
پسر: «باز هم یادتان هست که همیشه می گویید تاریخ تکرار می شود؟»
پدر:« بله پسرم!»
پسر: «خب، امروز بار دیگر تاریخ تکرار شد.»

آموزش
از مردی پرسیدند: «کباب را چطور می پزند؟»
مرد جواب داد:« از آشپزی سررشته ندارم. آن را درست کنید، خوردنش را به شما یاد می دهم.»

وای ...!
مشتری: « این کت چند است؟»
فروشنده:« ?? هزار تومان.»
مشتری: « وای! اون یکی چی؟»
فروشنده: « دو تا وای!»

آرزوی سلامتی
روزی شخصی به عیادت دوستش رفت و حال او را پرسید.
او گفت: «تبم قطع شده ولی گردنم خیلی درد می کند.»
شخص عیادت کننده با خونسردی گفت:« امیدواریم آن هم قطع شود.»

اسفناج
یک روز مادری به فرزندش گفت: «دخترم! اسفناج بخور که خیلی خاصیت دارد. آخر اسفناج آهن دارد.»
دختر او جواب داد:« مادر جان! تازه آب خورده ام، نکند زنگ بزند!»

 

نسخه دکتر
بیمار:« آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!»
دکتر: «مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟»
بیمار: «چرا، پیچیدم دور انگشتم، ولی اثر نداشت!»




نویسنده: حسن علی مدنی( :: ساعت 12:2 عصر شنبه 5/6/1384)
موضوعات:

ها، ها، ها ...!


بیکاری
شخصی ساعتش کار نمی کرد. رفت گشت، برایش کار پیدا کرد.

در عکاسی
عکاس:«دوست دارید عکستان را چگونه بگیرم؟»
مشتری:«مجانی!»


به شرط چاقو
مردی بادکنک فروشی باز کرد، اما بعد ازمدتی ورشکست شد، چون بادکنک هایش را به شرط چاقو می فروخت.
 
در کلاس فارسی
معلم: وقتی می گوییم «دانش آموزان کلاس تکلیف های خود را با میل انجام می دهند.» «میل» در این جمله چه نوع کلمه ای است؟
دانش آموز:« اجازه!  حرف اضافه.»


درسینما
اولی:«ببخشید شما روی صندلی من نشسته اید.»
دومی:«می توانی حرفت را ثابت کنی؟»
اولی:«بله!چون بستنی قیفی ام راروی آن جا گذاشته بودم.»


در کلاس زیست شناسی
معلم:« سعید! دو تا حیوان دو زیست نام ببر.»
سعید:«قورباغه و برادرش.»


دروغگوها
اولی: «یک روز توپم را شوت کردم، رفت کره ماه، خورد توی سر یک نفر و برگشت.»
دومی: «عجب! پس آن توپی را که خورد توی سرم تو شوت کرده بودی؟»

دزدی
صاحب خانه:« آی کمک، کمک! دزد!»
دزد:« داد نزن بابا! کمک لازم نیست،  من با خودم چند نفر آورده ام.»


استراحت
اولی:« از بس استراحت کردم، خسته شدم.»
دومی:« خب یک کم استراحت کن.»


نقاش تنبل
اولی:« چه نقاشی قشنگی! اما معلوم نیست طلوع آفتاب را نشان می دهد یا غروب آن را.»
دومی:« نگران نباش. من می دانم غروب آفتاب است. این نقاش هیچ وقتی زودتر از ?? ظهر از خواب بیدار نمی شود.»



دزدی عمر
از کسی پرسیدند:« چند سال
داری؟»
گفت:« هجده، هفده، شاید شانزده، احتمالا پانزده...! »
رندی گفت:« از عمر چرا می دزدی؟ این طور که تو پس  پس می روی، به شکم مادرت باز می گردی!»
مولوی، « مثنوی »
سکوت
در مجلس معاویه، یکی از بزرگان خاموش بود و هیچ نمی گفت.
معاویه گفت:« چرا سخن نمی گویی؟»
گفت:«چه بگویم؟ اگر راست بگویم، از تو بترسم و اگر دروغ گویم، از خدا بترسم. پس در این مقام، سکوت بهتر است.»
محمد عوفی،« جوامع الحکایات»

 ها ها ها ...!    


 

شیوه مطالعه
اولی:« کتابی را که بهت دادم خواندی؟»
دومی: «بله، آخرش خیلی خوب بود.»
اولی:« اولش چه طور بود؟»
دومی: «هنوز اولش را نخوانده ام.»

 

تاریخ سیب زمینی
معلم به دانش آموز:« بگو ببینم! سیب زمینی از کجا پیدا شد؟»
دانش آموز:« از زمانی که اولین سیب از درخت به زمین افتاد.»

 

آرزو
سعید از دوستش، خسرو، می پرسد: «دلت می خواست جای چه کسی بودی؟»
خسرو جواب می دهد: «جای تو.»
سعید با تعجب می پرسد: «چرا جای من؟»
خسرو جواب می دهد: «برای این که دوست نازنینی مثل خودم داشته باشم.»

قوه بینایی
اولی:« به نظر تو، هویج باعث تقویت بینایی می شود؟»
دومی: «حتما، چون تا به حال هیچ خرگوشی را ندیده ام که عینک زده باشد.»

 

در کلاس ریاضی
معلم: «مریم! اگر هم شاگردی ات، سارا، هزار تومان به تو بدهد و
دوباره پانصد تومان دیگر هم بدهد، در مجموع چه قدر پول خواهی داشت؟»
در همین موقع سارا با عصبانیت می گوید:« اجازه! ببخشید، از کیسه خلیفه می بخشید؟! »



نویسنده: حسن علی مدنی( :: ساعت 12:43 صبح شنبه 18/4/1384)
موضوعات:

ها ها ها...!


آرزوی بهبود
روزی شخصی به عیادت دوستش رفت و احوالش را پرسید. دوستش گفت:« تبم قطع شده است، اما گردنم هنوز درد می کند.»
آن شخص گفت: «ناراحت نباش، امیدوارم آن هم به زودی قطع شود!»

علت
پسر از مادرش پرسید: «مادر جان!  توی این شیشه روغن موی سر بود؟»
مادر با خونسردی جواب داد: «نه، چسب بود، چسب مایع.»
پسر با وحشت گفت: «حالا فهمیدم چرا هر کاری می کنم، نمی توانم کلاهم را از سرم بردارم!»

 

راه حل
اولی:« اگر تلویزیونم روشن نشد، چه کار کنم؟»
دومی: «هلش بده، بگذار کانال دو.»

شکار شیر
اولی: «یک روز به یک شیر حمله کردم و دمش را بریدم.»
دومی:« پس چرا سرش را نبریدی؟»
اولی:« آخر قبل از من، یک نفر دیگر سرش را بریده بود. »
 
توصیه مادرها
مادر: «پسرم!  باز هم که با امید دعوا کرده ای!  مگر نگفتم هر وقت عصبانی شدی، تا ?? بشمار تا عصبانیتت تمام شود و دعوایت نشود؟»
پسر:« بله مادر جان!  گفته بودید، اما مادر امید به او گفته بود که فقط تا ?? بشمارد!»

 

حادثه
یک روز یک نفر از کنار دیوار می گذرد، یک کاغذ به سرش می خورد و می میرد. مردم می آیند و کاغذ را باز می کنند، می بینند توی آن نوشته: دو تا آجر.

قصه تکراری
روزی روباهی می رود پیش کلاغی و می گوید:« به به. عجب دمی، عجب پایی!»
کلاغ با خونسردی می گوید:
« کجای کاری بابا! من خودم دوم راهنمایی ام.»

بی سوادی
پسر به پدرش گفت:« پدرجان! چرا بعضی از آدم ها این طوری حرف می زنند، مثلاً می گویند فرش  مرش، کتاب متاب، اسباب مسباب؟ »
پدر با خونسردی جواب داد:« پسرم! این کار آدم های بی سواد می سواده!»

خبر بد
پدر به پسرش گفت: «راستی صبح چه می خواستی به من بگویی »
پسر با شرمندگی:«نمی خواهم شما را بترسانم ، ولی امروز صبح معلم ریاضی مان گفت که از این به بد هر کسی مسأله ریاضی را غلط حل کند ، تنبیه
می شود»

 



نویسنده: حسن علی مدنی( :: ساعت 3:51 عصر شنبه 28/3/1384)
موضوعات:

ها ها ها.....


غربت
یک نفر می خواهد برود خارج و با خودش سه کیلو قند می برد. از او می پرسند:« اینها را کجا می بری؟»
می گوید:« آخر شنیده ام غربت تلخ است.»


احوال پرسی
اولی: «حالت چه طور است؟»
دومی:« خوب است. تازه موکتش کرده ام.»


وارونه
فردی میخی را سروته روی دیوارگذاشته بود و می کوبید. میخ در دیوار فرو نمی رفت. دیگری که شاهد این ماجرا بود، گفت: «چه کار می کنی؟ این میخ که برای این دیوار نیست. این میخ برای دیوار روبه روست.»


لاف زنی
روزی یک شخص لاف زن با یک آدم قوی هیکل دعوایش می شود. قبل از هر حرکت لاف زن، مرد قوی هیکل چند تا مشت به او می زند و پرتش می کند. آدم لاف زن در حالی که نفسش بالا نمی آید، به جمعیتی که مشغول تماشا هستند می گوید: «شما می گویید چه کارش کنم؟»


مسابقه فوتبال
ناظم:« چرا این قدر دیر به مدرسه آمدی؟»
دانش آموز:« آقا اجازه! من داشتم خواب یک مسابقه فوتبال می دیدم. چون بازی به وقت اضافه کشید، ناچار شدم خواب بمانم تا نتیجه آن معلوم شود.»

در کلاس علوم
معلمی در کلاس علوم از دانش آموزی پرسید:« با دیدن پای این حیوان، نام حیوان را بگو.»
دانش آموز هر چه به پایی که در دست معلم بود نگاه کرد، نتوانست پاسخ دهد. معلم پس از مدتی گفت: «بگو اسمت چیه تا برایت یک صفر بگذارم.»
دانش آموز پایش را از کفش درآورد و گفت: «خب، شما هم از روی پای من بگویید اسمم چیه.»


راننده ناشی
شخصی که تازه ماشین خریده بود به تعمیرگاهی رفت و به مکانیک گفت: «آقا، لطفاً ببینید این ماشین چه اشکالی دارد که مدام به درو دیوار می خورد.»


نظر یادتون نره!!!!




نویسنده: حسن علی مدنی( :: ساعت 2:35 عصر پنجشنبه 5/3/1384)
موضوعات:

هاهاها...!!!


دست پخت
از یک نفر که با پا غذا درست می کرد پرسیدند: «چرا با پا آشپزی می کنی؟»
جواب داد: «آخر دست پختم خوب نیست.»


در تیمارستان
رئیس تیمارستان به یکی از مراقب ها می گوید: «من در این جا از همه راضی هستم، فقط دیوانه ای هست که اصرار دارد من برج ایفل را از او بخرم.»
مراقب می گوید: «خب، چرا نمی خرید؟»
رئیس تیمارستان می گوید: «آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما می خریدم.»


در کلاس ریاضیات
معلم به دانش آموز: اگر تو
??? تومن پول داشته باشی و برادرت ?? تومن آن را بردارد، چه قدر پول برایت می ماند؟
دانش آموز:« ??? تومن.»
معلم با عصبانیت:« ??? تومن؟!»
دانش آموز: «چون آن قدر گریه می کنم تا پدرم ??? تومان دیگر هم به من بدهد!»


خواب
اولی: «من خواب دیدم رفته ام مسافرت.»
دومی: «من هم خواب دیدم که یک غذای خوشمزه خورده ام.»
اولی:« تنهایی؟ پس چرا من را دعوت نکردی؟»
دومی: «می خواستم دعوتت کنم، ولی گفتند رفته ای مسافرت.»


علت طاسی
اولی: «چی باعث شد سر شما طاس شود؟»
دومی: «باد.»
اولی: «چرا باد؟»
دومی:« آخر باد کلاه گیسم را برد!»


در کلاس علوم
معلم:« حامد!  توضیح بده که سیب زمینی چگونه به دست می آید. »
حامد: «اجازه آقا!  با پرداخت مقداری پول!»


نصف پرتقال
معلم ریاضی از دانش آموز پرسید: «اگر مادرت به تو بگوید نصف پرتقال را می خواهی یا هشت شانزدهم، کدامش را انتخاب می کنی؟»
دانش آموز پاسخ داد: «نصف پرتقال را!»
معلم گفت: «مگر نمی دانی نصف پرتقال با هشت شانزدهم پرتقال یکی است؟»
دانش آموز جواب داد: «چرا آقا! می دانیم، ولی پرتقالی که شانزده تکه شده باشد، قابل خوردن نیست.»



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین رشوانلوی ( سه شنبه 86/12/28 :: ساعت 7:55 عصر )

<      1   2   3      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

هشدار
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 8
>> بازدید دیروز: 4
>> مجموع بازدیدها: 21205
» درباره من «

گاگول
حسین رشوانلوی
این وبلاگ مقدم بازدیدکنندگان از این سایت را گرامی میدارد

» آرشیو مطالب «
بهار 1387
زمستان 1386

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

» صفحات اختصاصی «

» طراح قالب «